معنی سردستی اماده کردن، بهم زدن، برخورد کردن، تحریک , کردن، از کار انداختن، بپایان رساندن، ابستن کردن ناراحت کردن, معنی سردستی اماده کردن، بهم زدن، برخورد کردن، تحریک پ کردن، از کار انداختن، بپایان رساندن، ابستن کردن ناراحت کردن, معنی scbsتd اkاbi lcbj، fik xbj، fcomcb lcbj، تpcdl , lcbj، اx lاc اjbاoتj، f/اdاj csاjbj، اfsتj lcbj jاcاpت lcbj, معنی اصطلاح سردستی اماده کردن، بهم زدن، برخورد کردن، تحریک , کردن، از کار انداختن، بپایان رساندن، ابستن کردن ناراحت کردن, معادل سردستی اماده کردن، بهم زدن، برخورد کردن، تحریک , کردن، از کار انداختن، بپایان رساندن، ابستن کردن ناراحت کردن, سردستی اماده کردن، بهم زدن، برخورد کردن، تحریک , کردن، از کار انداختن، بپایان رساندن، ابستن کردن ناراحت کردن چی میشه؟, سردستی اماده کردن، بهم زدن، برخورد کردن، تحریک , کردن، از کار انداختن، بپایان رساندن، ابستن کردن ناراحت کردن یعنی چی؟, سردستی اماده کردن، بهم زدن، برخورد کردن، تحریک , کردن، از کار انداختن، بپایان رساندن، ابستن کردن ناراحت کردن synonym, سردستی اماده کردن، بهم زدن، برخورد کردن، تحریک , کردن، از کار انداختن، بپایان رساندن، ابستن کردن ناراحت کردن definition,